
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت مظلومانه ی امام هشتم، علی بن موسی الرضا بر همه شیعیان تسلیت باد.
چند داستان از امام رئوف، امام رضا (ع)
۱-
میهمان دوستی امام علیه السلام
راوی: یکی از نزدیکان امام رضا علیه السلام
مرد گفت: «سفر سختی بود. یک ماه طول کشید».
امام رضا علیه السلام فرمودند: «خوش آمدی!»
«ببخشید که دیروقت رسیدم. بی پناه بودن مرا مجبورکرد که دراین وقت شب، مزاحم شما شوم».
امام لبخندی زدند و فرمودند: «با ما تعارف نکن! ما خانواده ای میهمان دوست هستیم».
در این هنگام روغن چراغ گردسوز فرونشست و شعله اش آرام آرام کم نور شد. میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر کرد. مرد گفت: «شرمنده ام! کاش این قدر شما را به زحمت نمی انداختم».
امام در حالی که با تکه پارچه ای، روغن را از دستش پاک می کرد، فرمودند: «ما خانواده ای نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم».
۲- از مدینه تا خراسان شتربان امام بود. مردی از روستاهای اصفهان. سنی مذهب. به خراسان که رسیدند امام کرایه شان را داد.رو کرد به امام: "پسرپیامبر!دست خطی بدهید برا ی تبرک با خودم ببرم اصفهان ." امام برایش نوشتند:"دوست آل محمد باش ،هر چند خطاکار باشی. دوستان و شیعیان ما را دوست بدار هر چند آنها هم خطا کار باشند."
۳-
مزد نامعین
آن روز را سلیمان بن جعفر جعفری و امام رضا علیه السلام به دنبال کاری با هم بیرون رفته بودند. غروب آفتاب شد و سلیمان خواست به منزل خویش برود، علی بن موسی الرضا به او فرمود: «بیا به خانه ما و امشب با ما باش.» اطاعت کرد و به اتفاق امام به خانه رفتند.
امام غلامان خود را دید که مشغول گلکاری بودند. ضمنا چشم امام به یک نفر بیگانه افتاد که او هم با آنان مشغول گلکاری بود، پرسید: «این کیست؟».
غلامان: «این را ما امروز اجیر گرفتهایم تا با ما کمک کند.».
- بسیار خوب، چقدر مزد برایش تعیین کردهاید؟.
- یک چیزی بالاخره خواهیم داد و او را راضی خواهیم کرد.
آثار ناراحتی و خشم در امام رضا پدید آمد و رو آورد به طرف غلامان تا با تازیانه آنها را تأدیب کند. سلیمان جعفری جلو آمد و عرض کرد: «چرا خودت را ناراحت میکنی؟».
امام فرمود: «من مکرر دستور دادهام که تا کاری را طی نکنید و مزد آن را معین نکنید هرگز کسی را به کار نگمارید، اول اجرت و مزد طرف را تعیین کنید بعد از او کار بکشید. اگر مزد و اجرت کار را معین کنید، آخر کار هم، میتوانید چیزی علاوه به او بدهید. البته او هم که ببیند شما بیش از اندازهای که معین شده به او میدهید، از شما ممنون و متشکر میشود و شما را دوست میدارد و علاقه بین شما و او محکمتر میشود. اگر هم فقط به همان اندازه که قرار گذاشتهاید اکتفا کنید، شخص از شما ناراضی نخواهد بود. ولی اگر تعیین مزد نکنید و کسی را به کار بگمارید، آخر کارهراندازه که به او بدهید باز گمان نمیبرد که شما به او محبت کردهاید، بلکه میپندارد شما از مزدش کمتر به او دادهاید.» «1»
(1). بحارالانوار، ج 12/ ص 31.
- ۰ نظر
- ۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۸:۱۱
- ۲۱۱ نمایش